همـــــه جــــــــا هستــــی
در نوشته هایـــــــم، در خیالـــــــم، در دنیایـــــــم
تنهــــــــا جایی که بایــــد باشــــی و ندارمتـــــــ کنــــــارم است
بـــے هیــــچ פֿـَبـــَـــرے...
بــآ ڪولــــــہ بــــآر تَنهـــآییـَم...
בَر جـــآבـہ هــآے بـے انتهــــآے ایـטּ בنیــآے عَجیـــــب...
رآـہ פֿـــــوآهم افتـــــآב
مَـــטּ ڪــــہ غَریبـــــم...
چــــہ فَــــرقے בآرב ڪجـــــآے ایـــטּ בنیــــــآ بـآشــــم...
همـــہ جــــآے جهــــآטּ تنهـــــآیے بــــآ مَـــטּ است…
سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ
بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!
دلتنگی چه حس بدی است....
تنهایی چه حس بدی است
کاش...
پاره ای ابر میشدم
دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من...
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
چه معنـــــى دارد
زندگى...!؟
وقتى كه هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !!
خیلی زود میفهمی،
همهچیز را در آغوشِ من جا گذاشتی!
مثلِ مسافری که تمامِ زندگی اش را،
در یک ایستگاهِ بینِ راهی،
جا میگذارد!
درحال حاضر در دسترس نیست نه اون گوشی بی زبون
خــــــدا جــونــم
اینکه قلبم شکست به درک...
اینکه تنها شدم هم به درک...
اصلا دلمم شکست به جهنم!
ولی این منو آتیش میزنه که خودمو زنده گذاشتی
تا جلوی این شکسته ها شرمنده شم..!
خــدا روےِ لــحــظـﮧهـــایــش قـــیــمـت گــذاشــتـــﮧ اســت ...
خــیــلــے از شــبهــا ارزانــےِ خـــودش !
امـــآ...
یــک شـبهـایــے هـســت
کــﮧ بــراے مــטּ زیــادے گــراטּ تــمــام مـے شـود!
یه روزی یه دخترو پسری با هم دوست بودن و ظاهرا همدیگرو خیلی دوست داشتن وبه نشانه ی دوستیشون هر دو حلقه کرده بودن انگشتشون و اسم دختر قصه ی ما هم دنیا بود بالاخره میرسه روزی که پسره وقت سربازیش میرسه میاد به دنیا میگه من دارم میرم سرباز تا برم بیام منتظرم میمونی دنیا با تبسمی میگه آره عزیزم تو با خیال راحت برو من چش براهت میمونم خلاصه پسره میره سرباز و فقط واسه دختره نامه مینویسه ولی از دختره جوابی دریافت نمیکنه پسره با هزار مکافات واسه خودش مرخصی جور میکنه تا بره ببینه جریان از چه قراره چرا دنیا جواب نامه هاشو نمیده پسره میادو با هزار مکافات دنیا رو پیدا میکنه ازش میپرسه چرا جواب نامه هامو ندادی و... اول دنیا جواب نمیده ولی وقتی پسره اونقدر اصرار میکنه دنیا با عصبانیت دست پسر رو میگیره میگه میخوای بدونی چرا؟ پس همراه من بیا دنیا پسر رو میبره خونش و جلوی کمد می ایسته ووقتی در کمدو باز میکنه کلی حلقه ازش میریزه بیرون بعدش به پسره میگه حلقه ای که تو به من دادی لای ایناست اینو فراموش نکن اسم من دنیاست و دنیا به هیچکس وفا نمی کنه
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی.
فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری.
تموم که شد بغلش کنی و اروم در گوشش بگی:
با من نجنگ.من دوست دارم عشقم
گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ....
دلت میخواد با یکی حرف بزنی ..... درد دل کنی
اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :
با اونی که اون بالاست حرف بزن
ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون
میگی خدایا ................
اسمش عشق است… به خدا کردم نظر نداد جوابم
نه علاقه…
نه عادت…!
حماقت محض است…
دلتنگ کسی باشی…
که دلش با تو نیست…!
که منم ادمی بیا به پاسم
من از بهر غم به اینجا رسیدم
از لطف تنهای به اینجا رسیدم
چطور بگم اشفته حالم باورم کنی
چطور بگم بازیچه روزگارم تا باورم کنی
وای بر من چطور شده باز دس به شعر کشیدم
دس به جادوی کلمات کشیدم
من که بس پیر شدم کهنه حالم
بخدا اشفته حالم نمیده کسییییییییییییییییییی ندایم
ببین رب به کجا کشوندیم
ببین جز تو نیست کسی کنارم .( ببین تو هم نمی دی جوابم )
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
هرکی اسممو میدونه(اسمه اصلیمو) بزنه و وارد شه... فارسی بزن
خیلی دوستت دارم سخت بود
اما نمی دونم "خیلی "رو چه جوری بنویسم
که خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــی خونده بشه ؟!!!؟؟؟
حلقه ی دستانمان را دوست دارم
وقتی دست ات توی دست من است
و
دل توی دلم نیست
فراموش کردن کسی
که با او
همه چیز و همه کس را
فراموش میکردم!
دیگر اثری از تو در دلم نمیبینم
جوابت " نه" است!!
برو...خوش باش با همان دلایلی که
روزی به خاطرشان از کنارم رفتیبرنگرد تمام شده ای برایم
چه تفآوتی می کند آن سوی دنیآ بآشیم
یآ فقط چند کوچه آن طرف تر!؟
پآی عشق که در میآن بآشد
دلتنگی دمآر آدم رآ در می آورد
هیچگاه به خاطر هیچ کس و هیچ چیز
دست از * ارزش هایت * نکش
چون زمانی که ان شخص از تو دست بکشد
آنوقت ، تو میمانی و یک * من * بی ارزش
با زنت شوخی کن
سر به سرش بگذار
از غذایش بِچِش
از دستپختش تعریف کن
و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری آسمان خدا به زمین نمی آید!
می دانی؟
او همان دختر رویاهای دیروزت است
که این روز ها در ذهنت دختر قد بلند را به تصویر میکشیدی
که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده!
باور کن بدون او
اجاق خانه ات حسابی کور کور است
گونه هایت خیس است ؟
باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران …
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست برای درد ها
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند...
آدم هــــــ ـا... فـ ـرامـ ـوش نــ ـمـیکــــنـنـ ـد ... !!
فقـ ـط ...
دیـــگـ ـر ســــــــــــــــــ ـاکتـــــ مـ ـی شـ ـونـــ ـد ...
هــ ـمـیـ ـن ....!
بـــــارهــــا گفتم به تو ؛
چـشمــها ،
بــــرای ِ نـــگاه اسـت …
امّــــا ..
تـــــو ..
هــــر روز بـــا آنـها ..
حـــادثــه مــی آفــــریـــــنی
میخواهمتــــــــــــــــــــ…
ولــــی…
دوری…
خیلی خیلی دور...
نه دستم به دستانـــــــت میرسد
...نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ
تو دنیا یکی هست که دنیایش تویی / روز و شب در فکر توست ، رویایش تویی /
گلی خوشبوست که عطر و بویش تویی / ماهی کوچکی است که دریایش توسس /
شمعی روشنی هست که نورش تویی / نا امیدی است که امید فردایش تویی /
دلی با یک آرزوی بزرگ که آرزویش تویی / خیالی خسته که آرامش شبهایش تویی /
چشمانی خیره به سویی که سویش تویی / یک دل زخمی که مرهم زخم هایش تویی
اگـــــر قـــرار بر نــبـــودنـــت باشــــد
نبودنــــــــت را بايــــد قـــــــدم زد....
يـــادش بـــפֿــيـر...
آخــــــرين تصـــميم من دســـت هاي تـــــــــو بود !
گرفـــتم و دور شـــدم
تـღـو مُخـاطــب نبــودے ؛ ڪہ خــاص بشــے !
خــاص بــودے؛ ڪہ مُخــاطب شُـــدے
عشــق
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم . . .
رویای مرگ شاید بهانه ایست
برای تحمل کابوسی به نام زندگی
تو که می آیی
پنجره ای باز می شود
پرده بی رنگ دلتنگی
کنار می رود
آرام میان جانم
خانه می کنی . . .
همه جوره هوایت را داشتم
اما حتی اداره هواشناسی هم
قادر به پیش بینی نبود که
بعد از تو هوا ” پَس ” است…
دلتنــگم
بــــرای
کســـی
کـــه مـــدتهـــاست
بــــی آن کـــه بــــــــاشد
هـــر لــحظه زنــــــدگی اش کـــــرده ام…!
دلتنگم
مثل ماه
که بدون نیمه اش
هر شب لاغرتر می شود…
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودن های دور میترسم....
مرا به ذهنت بسپار ، نه به دلت
من از گم شدن در جاهای شلوغ میترسم....!
غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ،
شبنمی شدم و بر روی تو باریدم
تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم
اگر از پايان گرفتن غم هايت نا اميد شده اي ،
به خاطر بياور زيباترين صبحي كه تا به حال تجربه كرده اي
مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هستي
كه هيچ دليلي براي تمام شدن نمي ديد
درد داره که همیــــــــــــــــــشه اونـــــــی که تو خیــــالته بی خیالتـــــــــــــــه.
من عشق رو باختم
نه برای اینکه بازی بلد نبودم …
نــــــــــه ..
فقط برای اینکه خنده تو رو ببینم
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست
دوست داشتن امری لحظه ایست
ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است . . .
تا حالا شده خیلی دلتنگ صداﮮ یہ نفر باشی
اما ...
چوטּ نمیتونی بهش زنگ بزنی ..
با یہ شمارهٔ ناشناس باهاش تماس بگیرﮮ
ڪہ .......
فقط " الو" گفتنش رو بشنوﮮ ؟؟؟
ڪاشـــــ فقط بوבـے
وقتـے بغض مـےڪرבم!
بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے...
ببینمـــــ چشمـــــاتو
منـــــو نگاه کـטּ...
اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنم میرمـــــا!!
مادر ”
مرا ببخش
درد بدنم بهانه بود !
.
.
……
کسی رهایم کرده که صدای بلند گریه ام
..
…
اشک هایت را در آورد
باختی در کار نیست برای تو!! اگه یه جایی تو یه راهی به یه در بزرگی برخورد کردی از باز کردنش ناامید نشو همیشه اینطور است زخمي بر پهلويم است...
قلبم را ریسک می کنم
یا می برم….
یا می میرم….
چون اگه قرار بود باز نشه جاش دیوار میساختن
وقتی نیستی
حرف ها دارم
وقتی هستی
دیگر حرفی نیست !
آری ، آری ...
اینست تفسیر سکوت های من... !
روزگار نمك مي پاشدو من پيچ و تاپ مي خورم و همه گمان مي كنند كه من ميرقصم!!!
قلمـے بـہ رنگ سبز و با בلـے بـہ رنگ آبـے مینویسم از تو ڪہ بهترینـے . . .
مینویسم از آטּ قلب مهربانت ، از آטּ چهره ماهت . . .
مینویسم از تو ڪـہ هماטּ فرشتـہ نجات ایـטּ قلب شڪستـہ منـے . . .
مینویسم از تو ڪـہ برایم بهترینـے عزیزم . . .
با چشمهاے פֿـیس مینویسم
ڪـہ مرا تنها نگذار و با בلـے پر غرور مینویسم ڪـہ تا آפֿـریـטּ لـפـظـہ
نفسهایم ، هم نفس تو هستم . .
میـבآنـے چقَـבر سَــפֿــت اَست
ک مَـטּ بآ غَـم قَلـґ برבآرَґ
بآ بُغض وآژـﮧ هآیـَґ رآ اِنتخآب کُنـَґ
بآ اَشک آنـهـآ رآ بـنـو یسـґ
פּ تُ آنــهآ رآ بـآ خـَنـבه بـ פֿـوآنـے ...
_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون همیشگی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____________________¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
_______________________¤¤
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...
از همــﮧ فــَرآموشی هآ...
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت...
"روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
اینکـه تــُو بـآ دیگـری بـآشی و مــَن بـآ خیـآل تـُو ...
صـَد شـَرف دآرد بـه اینکـه ...
مـَن بـآ تـُو بـآشم و تـُو بـآ فکـر دیگـری ...!
وقتی خدا بدرقه ام می کرد بهم گفت:جایی میری مردمانی داره که میشکننت,نکنه قصه بخوریا,من همه جا باهاتم,تو تنها نیستی,تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری,قلب می ذارم که جا بدی,اشک می دهم که همراییت کنه و مرگ می دم که بدونب اخرش پیش خودم بر میگردی...
.: Weblog Themes By Pichak :.